در طی چند سال گذشته، جامعه هزاره با مسئله‌ای جدی به نام نهاد و باورمندی به نهاد مواجه بوده است. متأسفانه، در این مدت شاهد رویش بی‌شمار نهادهای مختلفی بوده‌ایم که بدون دستاورد قابل‌توجهی فعالیت می‌کنند. یکی از دلایل این مسئله، عدم انعطاف نهادهای قدیمی‌تر در تعدیل و تغییر ساختارهای خود است. این نهادها هیچ نیروی جدیدی را اجازه ورود نمی‌دهند و همین امر باعث می‌شود نهادهای جدیدی به صورت موازی، با همان شیوه شکل بگیرند که نهایتاً با همان مشکلات مواجه شوند.

این روند نگران‌کننده نشان می‌دهد که نهادهای موجود نه تنها به اهداف خود نزدیک نمی‌شوند، بلکه از آن‌ها دورتر نیز می‌گردند. قانون‌گریزی، رفیق‌بازی، فرقه‌گرایی و قبیله‌گرایی به قدری در نهادها ریشه‌دار شده که ایجاد نهادی موثر و کارآمد را بسیار دشوار کرده است.

به عنوان مثال، یکی از نهادهایی که خود را نماینده هزاره‌ها می‌داند، در مراسم‌های مذهبی از مردم پول زیادی دریافت می‌کند و از دولت نیز کمک‌های مالی هنگفتی می‌گیرد، با این وجود، کمتر از بیست نفر عضو دارد که در طی شش هفت سال گذشته حتی یک نشست بین خود نداشته‌اند. این در حالی است که اعتبار و مشروعیت خود را از حضور مردم در مراسم‌های مذهبی گرفته‌اند. این اعضا بدون پاسخگویی به کسی، هر کاری که می‌خواهند انجام می‌دهند چون هیچ قانون تعریف‌شده‌ای وجود ندارد، مردم نیز هیچ نقش در تصمیمات این نهاد ندارد.

وضعیت نهادهای دیگر، چه آن‌هایی که تازه شکل گرفته‌اند و چه آن‌هایی که مدتهاست وجود دارند، حتی بدتر است. نمونه‌های بارز این وضعیت، هزاره فدریشن سابق و  شورای جهانی هزاره است.

این وضعیت نشان می‌دهد که بدون تغییرات اساسی در رویکرد و مدیریت، نمی‌توان انتظار داشت که نهادی به اهداف خود دست یابد. بازنگری در ساختار، قانون‌مندی و شفافیت در عملکرد از جمله اقداماتی است که باید در اولویت نهادها قرار گیرد.

یکی از مشکلات اساسی در نهادهای هزارگی، فقدان شفافیت و حساب‌رسی مالی است. به خصوص نهادهایی که با کارهای مذهبی سر و کار دارند. این نهادها به دلیل نداشتن ساختار مدیریتی مستحکم و قوانین شفاف، به راحتی محل فساد و سوءاستفاده‌های مالی می‌شوند. اعضای این نهادها بدون هیچ‌گونه حساب‌رسی و نظارت، از منابع مالی سوءاستفاده کرده و به منافع شخصی خود می‌پردازند.

علاوه بر این، قبیله‌گرایی و فرقه‌گرایی در نهادها به شدت ریشه‌دار است. هر گروه یا فرقه‌ای تلاش می‌کند تا نفوذ بیشتری در نهادها داشته باشد و منافع خود را تأمین کند. این مسئله باعث می‌شود که تصمیم‌گیری‌ها بر اساس منافع عمومی نباشد و منافع شخصی و گروهی بر منافع جمعی ترجیح داده شود.

رفیق‌بازی نیز از دیگر معضلات نهادها است. انتخاب اعضا و مدیران بر اساس روابط شخصی و رفاقتی صورت می‌گیرد و افرادی که شایستگی و تخصص لازم را دارند یا ندارند، در ساختار نهادها چون خِشت چیده شده و جای می‌گیرند. این امر باعث کاهش کارآیی و اثربخشی نهادها شده و منجر به تصمیم‌گیری‌های نادرست و ناکارآمد می‌گردد. هرچند گاهی دیده شده که افراد غییرخودی بطور گلچین دعوت شده و بصورت دیکوری درجایی استفاده شده، لیکن هیچگاه این افراد غییر خوردی نتوانسته در درون حلقه خاص جای پا پیدا کند.

برای رفع این مشکلات، نیاز به اصلاحات جدی و اساسی در ساختار و مدیریت نهادهای هزارگی است. چه در بخش مالی و چه در بخش انتخاب اعضا و هیئت‌های مدیریتی، تا زمانی که تصمیم‌گیری‌ها جمعی و مشارکتی نباشد، نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که به پیشرفت واقعی دست یابیم.

در مجموع، بدون اصلاحات اساسی در ساختار و مدیریت نهادهای هزارگی، نمی‌توان انتظار داشت که نهادی به اهداف و مأموریت‌های خود دست یابد. اصلاحات جدی و پایدار تنها راهی است که می‌تواند نهادها را به سوی بهبود و پیشرفت هدایت کند، در غییر آن همین آش است و همین کاسه!

بیان دیدگاه


آخرین نوشته‌ها