داستان پناهندگان افغانستان در ایران داستانی است که از دههها پیش آغاز شده و تاکنون با نفرت و تعصب در هم آمیخته است. روابط تاریخی دو ملت ایران و افغانستان به رغم پیوندهای فرهنگی، زبانی و تاریخی، به دلیل شرایط پیچیده سیاسی و اجتماعی، به روابطی پرتنش و ناپایدار میان پناهندگان افغانستان و میزبانان ایرانی تبدیل شده است. با گسترش جنگها، بیثباتی سیاسی، و فقر در افغانستان، میلیونها افغان در ایران پناه آوردهاند. این جابجاییهای جمعیتی، بهجای آنکه به همدلی منجر شود، اغلب زمینهساز رفتارهای غیرانسانی و تعصبآمیز شده است.
یکی از اتفاقات جنجالی اخیر که توجه افکار عمومی را جلب کرد، خبر «ممنوعیت فروش نان به اتباع بیگانه» در شهر بردسیر، در ماه سپتامبر ۲۰۲۴ بود. هرچند مقامات این خبر را تکذیب کردند، اما موضوع به شدت تکاندهنده و غیرانسانی بود. این واقعه نه تنها زخمهای کهنه میان مهاجران افغان و ایرانیان را باز کرد، بلکه یادآور تراکم مشکلاتی است که پناهندگان افغانستان در ایران با آن مواجهاند.

خشونت علیه پناهندگان افغانستان: روایتی از مهدی تا ستایش
شاید یکی از تراژیکترین موارد برخورد خشونتآمیز با پناهندگان افغانستان در ایران، داستان کودک پناهندهای به نام مهدی باشد که در اگوست ۲۰۲۵، در اثر فشار زانوی پلیس ایران جان خود را از دست داد. صحنهی دلخراش این حادثه که در رسانههای اجتماعی پخش شد، یادآور حادثه مشابهای است که در سال ۲۰۲۰ برای جورج فلوید در آمریکا رخ داد. مهدی، کودکی کمشنوا بود، اما هیچکدام از مأموران پلیس نه صدای زنان زاریکننده اطراف را شنیدند و نه فریادهای کودکی که زیر فشار جان میداد. به رغم تلاشهای خانواده و اطرافیان برای متوقف کردن این خشونت، پلیس ایران به اقدامات بیرحمانه خود ادامه داد.

از دیگر موارد خشونت مقامات که خبرساز شد، شلیک به خودروی حامل پناهجویان افغانستان بود. در ماه جون ۲۰۲۰، شلیک پلیس ایران به خودروی حامل پناهجویان افغانستانی در شهر یزد، باعث آتش گرفتن خودرو، سوختن و کشته شدن سه تن از پناهندهگان افغانستان زنده سوختند.
در کنار خشونتهای پلیسی، موارد تکاندهندهای همچون قتل و تجاوز نیز به نگرانیهای جامعه پناهندگان افغانستان در ایران افزوده است. یکی از تراژیکترین این حوادث مربوط به دختر ششسالهای به نام ستایش بود که در آپریل ۲۰۱۶ توسط همسایهای ایرانی بهطرز فجیعی به قتل رسید. ستایش تنها برای خرید بستنی به بیرون رفته بود، اما سرنوشتی وحشتناک در انتظارش بود؛ او توسط یک نوجوان ایرانی ربوده شد، مورد تجاوز قرار گرفت، و در نهایت با اسید سوزانده شد.

تحریم و نفی هویت: سیاستهای رسمی علیه مهاجران افغان
فراتر از موارد خشونتهای فردی و جنایتهای خیابانی، سیاستهای رسمی ایران نیز بارها و بارها علیه پناهندگان افغانستان تنظیم شدهاند. ممنوعیت تحصیل کودکان افغان، محرومیت از حقوق اولیه مانند دریافت نان یا حضور در بازارهای کار و آموزش، نمونههای روشنی از این سیاستها هستند. در ماههای اخیر، تصویری از بنری در یکی از مدارس کرمان، موجی از واکنشها را در پی داشت؛ در این بنر به صراحت از مقامات مدرسه درخواست شده بود که به هیچ عنوان به کودکان افغان اجازه ثبتنام ندهند. این اقدام، نه تنها نمونهای از رفتارهای نژادپرستانه، بلکه نشانهای از تلاشهای سیستماتیک برای حذف افغانها از جامعه ایران است.
انسانزدایی و گسترش تعصب: رسانهها و افکار عمومی
تعصب علیه پناهندگان افغانستان در ایران تنها به اقدامات دولتی و خشونتهای فردی محدود نمیشود. در بسیاری از موارد، رسانهها و فضای مجازی نیز به تقویت این تعصبها کمک کردهاند. نمونهای از این رفتارها توسط محبوبه بیات، پناهندهای ایرانی در اروپا صورت گرفت که یک ویدئو از یک دانشآموز آمریکایی به نام Carlo «Kingston» Dorelli را گفت یک افغان است. بیات در شبکه ایکس (توییتر سابق) این کودک را «افغانی» خطاب کرد و ادعا کرد که وی قصد قتل همکلاسیهای خود را داشته است، هرچند هیچ ارتباطی میان این کودک و پناهندگان افغانستان وجود نداشت. این نوع از انسانزدایی و برچسبزنی به پناهندگان، بخشی از تعصبی است که ریشههای عمیق در جامعه ایران پیدا کرده است.


نمادسازی و تسری تعصب: از «خفاش شب» تا افسانههای مدرن
یکی از معروفترین نمونههای این تعصب تاریخی، ماجرای «خفاش شب» است. در تابستان ۱۳۷۶، (۱۹۹۷ میلادی) فردی به نام رضا خوشروی دست به قتلهای زنجیرهای زنان در تهران زد. این فرد که با نامهای مستعاری چون عبدالرحمن عبدالله شناخته میشد، ابتدا به اشتباه به عنوان یک افغان معرفی شد. این اشتباه از سوی مقامات وقت تهران، به ویژه تیمسار ابوالفتحی، رئیس پلیس وقت، اعلام شد و باعث شد تا موجی از نفرت و تعصب علیه پناهندگان افغانستانی شکل بگیرد.
داستان پناهندگان افغانستان در ایران، داستانی است که با تعصب، نفرت، و نابرابری نوشته شده است. برخوردهای غیرانسانی و سیستماتیک با این قشر آسیبپذیر، نشانهای از مشکلات عمیق در جامعه و سیستمهای حکومتی ایران است. هرچند این مشکلات بارها در رسانهها برجسته شدهاند، اما هنوز چارهای اساسی برای آنها اندیشیده نشده است. پناهندگان افغانستان همچنان در ایران با تبعیض، نژادپرستی، و رفتارهای تحقیرآمیز مواجهاند و نیاز به تغییرات جدی در سیاستها و نگرشهای اجتماعی احساس میشود.

بیان دیدگاه