شکریه تبسم، دختری که زندگی کوتاهش به نماد مقاومت و دادخواهی جامعه هزاره تبدیل شد، متولد سال ۲۰۰۶ میلادی در منطقه جاغوری ولایت غزنی بود. او در یک خانواده متعلق قوم هزاره چشم به جهان گشود و دوران کودکی خود را در محیطی پر از امید و آرزو آغاز کرد. شکریه در سن ۹ سالگی، با شوق و ذوقی کودکانه، تازه قدم به مدرسه گذاشته بود تا رؤیاهای خود را تحقق بخشد. اما در ۹ نوامبر ۲۰۱۵، به همراه هفت مسافر دیگر هزاره در سفر از جاغوری به کویته، پاکستان، در ولایت زابل، افغانستان، توسط گروهی مسلح ربوده شد. با اینکه برخی منابع عامل این جنایت را داعش معرفی کردند، اما هیچ مدرکی که به صورت رسمی دخالت این گروه را اثبات کند، ارائه نشد. بعدها مشخص شد که نیروهای طالبان محلی زابل مسئول این اقدام بیرحمانه بودند. شکریه تبسم و دیگر گروگانها بیرحمانه به قتل رسیدند و سر آنها بریده شد. این رویداد دردناک به سرعت در رسانهها و شبکههای اجتماعی منتشر شد و واکنشهای گستردهای را برانگیخت.

قتل بیرحمانه شکریه تبسم موجی از خشم و اندوه در سراسر افغانستان و حتی خارج از مرزهای افغانستان به وجود آورد. مردم افغانستان که از سالها تبعیض، خشونت و کشتارهای قومی به ستوه آمده بودند، برای نخستین بار با همبستگی و اتحاد بیسابقهای به خیابانها آمدند. تظاهراتی که به «راهپیمایی تبسم» معروف شد، به بزرگترین حرکت دادخواهی مردمی در تاریخ معاصر افغانستان تبدیل گشت. این راهپیمایی که هزاران نفر از اقشار مختلف مردم را شامل میشد، از کابل آغاز شد و تا اداره امور ریاست جمهوری ادامه یافت. مردم با شعارهایی همچون «عدالت برای تبسم» و «پایان دادن به کشتار هزارهها»، خواستار پاسخگویی و تأمین امنیت برای جامعه هزاره شدند.
راهپیمایی تبسم نه تنها اعتراض علیه این جنایت وحشیانه، بلکه پاسخی به سالها بیتوجهی دولت به امنیت و حقوق جامعه هزاره بود. این تظاهرات، قدرت و همبستگی جامعه مدنی افغانستان را به نمایش گذاشت و باعث شد تا نهادهای داخلی و بینالمللی به مسئله امنیت و حقوق اقلیتها در این کشور بیشتر توجه کنند. هرچند این تظاهرات به نتایج ملموس سیاسی فوری منجر نشد، اما نقطه عطفی در تاریخ جنبشهای مدنی افغانستان به شمار میرود.

شکریه تبسم به یک نماد تبدیل شد؛ نمادی از رنج، درد و استقامت جامعه هزاره در مواجهه با خشونتها و تبعیضهای سیستماتیک. نام او در تاریخ به عنوان دختر کوچکی که خونش شعلههای یک حرکت بزرگ مردمی را روشن کرد، باقی خواهد ماند. او یادآور این حقیقت است که هرچند خشونتها و تبعیضها میتوانند جانها را بگیرند، اما نمیتوانند صدای عدالتخواهی یک ملت را خاموش کنند.
داستان شکریه تبسم نه تنها نشاندهنده رنج و مظلومیت جامعه هزاره است، بلکه پیامی از امید و همبستگی نیز دارد. او ثابت کرد که حتی در تاریکترین لحظات، میتوان با اتحاد و مقاومت، ندای عدالت و حقوق بشر را به گوش جهانیان رساند. این رویداد به همه مردم افغانستان یادآور شد که تنها با همبستگی و پشتیبانی از یکدیگر میتوان بر چالشها و دشواریها فائق آمد و راهی به سوی آیندهای روشنتر یافت.

بیان دیدگاه