در تقاطع خیابان اورین پارک و کُمدن ولی، واقع در حاشیه جنوبغربی شهر سیدنی، بازارچهای پررونق قرار دارد که کسبوکارهای متعددی را در خود جای داده است. رضا افتخاری، یکی از جوانان موفق جامعه ما، صاحب چندین بیزنس است و در همین منطقه یک رستوران و کافیشاپ دارد. او تجربهی خوانندگی رپ را در کارنامه خود دارد، در حوزهی مالی (فاینَنس) فعالیت میکند و به مشتریانش در دریافت وام از بانکها کمک میکند.



او در سالهای ۲۰۰۹ – ۲۰۱۱، زمانی که موجی از ترورهای هدفمند در کویته در جریان بود و هزارهها؛ از سیاستمداران گرفته تا رانندگان تاکسی و سبزیفروشان— هدف قرار گرفته جان خود را از دست میدادند، و رضا که آن زمان دانشآموز کلاس دهم بود، پاکستان را ترک نموده و از طریق دریا رهسپار استرالیا شد.
در پاسخ به اینکه چگونه این تصمیم را گرفت، میگوید:
«شانس آوردم که پدرم خانه نبود، او در عربستان بود. مادرم اجازه نمیداد، اما من اصرار کردم. خیلی کوچک بودم.»
سفر او از پاکستان به تایلند، سپس مالزی و اندونزی ادامه یافته، و در نهایت با قایق به جزیره کریسمس در استرالیا رسیده است—مسیری که بسیاری از پناهندگان آنسالها برای رسیدن به استرالیا طی میکردند.
وقتی از سختترین چالش سفرش پرسیدم، از تمام شدن پولش در اندونزی گفت:
«به اندونزی که رسیدم، پولم تمام شد. در خانه هم دیگر پولی باقی نمانده بود و من هرچه داشتم، خرج کرده بودم.»
همین موضوع باعث شد مدتی در اندونزی بماند. او در این روزهای سخت، با حاجیان که از کویت، عربستان و قطر آمده بوده همراه بوده است. هرکدام از آنها ۴هزار دلار آمریکا برای سفرشان از طریق دریا اندونزی به جزیره کریسمس پرداخت کرده بودند. این در حالی بوده که رضا هیچ پولی نداشته است.
«چارهای نبود، باید صبر میکردم. اما یک ضربالمثل هست که میگوید: «یارِ غریب، خداست.» مردی به نام عرفان که خودش هم این مسیر را طی کرده بود، و سختیهای را که من تجربه میکردم، تجربه کرده بود، به من کمک کرد.»
رضا پس از ورود به استرالیا، در آدلاید اقامت گزید و در یک مدرسهی کاتولیک بورسیه تحصیلی گرفت. اما در کنار درس خواندن، مجبور بود در مکدونالد و کی ایف سی کار کند.
«از همان روزی که آمدم، کار را شروع کردم. باید همزمان هم درس میخواندم و خانوادهام را حمایت میکردم.»
در سال ۲۰۱۶، آدلاید را ترک کرد و به سیدنی آمد. در این شهر، ابتدا به مشاغلی مثل تحویل پیتزا و رنگآمیزی ساختمان مشغول شد—هر کاری که بتواند مخارجش را تأمین کند.
«باید روزگار میگذشت!»
وقتی از او پرسیدم که چرا آدلاید را ترک کرد و به سیدنی آمد، بعد از یک مکث گفت:
«بعد از یک سفر که به بیرون از استرالیا داشتم، برگشتم، دیدم اکثر دوستانم از آدلاید به سیدنی رفتهاند. آنها میگفتند که اینجا فرصتهای شغلی بیشتری هست. بیشترشان در بخش ساختمان کار میکردند و به من هم توصیه کردند که به سیدنی بیایم.»
در سیدنی، رضا تلاش کرد در رشتهی حقوق تحصیل کند، اما آن را نیمهکاره رها کرد و به جای آن، دورهی فاینَنس (مالی) را گذراند. او چندین سال در نمایندگی فروش خودروی سوبارو در پاراماتا کار کرد و بعد از نشان دادن تواناییهایش در فروش، به شعبهی کستل هیل منتقل شد.
«همین تجربه در فروش باعث شد که بیشتر به بیزنس علاقهمند شوم. همیشه در ذهنم دنبال کسبوکار بودم.»
او معتقد است که مسیر رشد، پلهپله طی میشود:
«وقتی کمی پول جمع کردم، یک گاراژ و کارواش خریدم. این یک گام بسیار مهم در رشد اقتصادی من بود. چون در حوزهی مالی تجربه داشتم، تمام کارهای مورد نیازم را خودم انجام دادم. یک خانه خریدم و آن را ساختم. در کل، هر چقدر که پول درآوردم، آنرا سرمایهگذاری کردم.»
امروز، رضا ۲۲ کارمند دارد که همگی از جوامع غیرمهاجر هستند.
«خیلیها از من در مورد راهاندازی کسبوکار میپرسند، اما چیزی که مهمتر از شروع است، مدیریت کسبوکار است. بسیاری میتوانند یک بیزنس راه بیندازند، اما مدیریت آن کار سادهای نیست.»
او معتقد است که برای موفقیت، باید فراتر از جامعهی مهاجران فکر کرد:
«یک رستوران در مریلندز ممکن است با مشتریان افغانستانی دوام بیاورد، اما برای موفقیت در کسبوکارهای دیگر، باید به جامعهی بزرگتر فکر کرد. فرصتهای دیگر غییر از رستوران و فراتر از مریلندز وجود دارد.»
رضا میگوید که وامهای بانکی، یکی از بزرگترین فرصتها در استرالیا هستند.
«من هرگز نمیتوانستم دو میلیون دلار پسانداز کنم تا یک بیزنس راه بیندازم. اما با استفاده از وامهای بانکی، توانستم سرمایهگذاری کنم.»
او توصیه میکند که رکورد مالی خود را تمیز نگه دارید، درخواست وامهای متعدد نکنید و بهموقع اقساط خود را پرداخت کنید.
«خیلیها وام را با ۷٪ بهره از بانک میگیرند، اما در جایی سرمایهگذاری میکنند که فقط ۳٪ درآمد دارد. این یعنی ضرر!»
پیش از ورود به دنیای بیزنس، رضا در دنیای موسیقی و خوانندگی فعالیت داشت و خوانندهی سبک رپ بود. یکی از معروفترین آهنگهایش «زن» بود که با همکاری کبرای علی، اولین دختر قوما در ارتش استرالیا، اجرا شد.
«همیشه به کارهای هنری علاقه داشتم. وقتی در پاکستان به کلاس موسیقی رفتم، پاسخ مثبتی دریافت نکردم. گفتند: «آواز خوبی نداری و دمبوره را هم با دست چپ میگیری.» این آرزو در دلم ماند. اما وقتی به اینجا آمدم، متوجه شدم که در خوانندگی راههای دیگری هم وجود دارد که نیازی به دمبوره نیست؛ حتی لازم نیست خودِ موسیقی را یاد بگیری. از کودکی در شعر و شاعری کم و بیش استعداد داشتم. چند آهنگ رپ اجرا کردم که بازخورد مثبتی داشت، و بعد با همکاری دوستان چند آهنگ دیگر هم ساختم.»
اما به مرور زمان، رضا از موسیقی فاصله گرفت.
«در بین جامعهی افغانستانی، رپ جایی نداشت. نمیشد از آن کسب درآمد کرد. از طرفی، حرفهای مردم هم فشار زیادی روی من میآورد. خانوادهام چیزی نمیگفتند، اما معتقد بودند که باید روی آیندهی زندگیام تمرکز کنم. همین باعث شد که از موسیقی فاصله بگیرم.»
در پایان، وقتی از او پرسیدم که چگونه میتوان وضعیت مالی را بهبود بخشید، گفت:
«قدم اول مهم است. هر کاری که انجام میدهی، آن را محکم بچسبی. «از صفر شروع نمی شود.» برای شروع یک کسبوکار لازم است پول پسانداز شود، اما مهمتر است که در جایی سرمایهگذاری شود که رشد داشته باشد. فرصتها همیشه هستند؛ فقط باید آنها را شناخت و درست استفاده کرد. بطور مثال؛ خرید و فروش املاک برای مردم ما یک فرصت است. هرچند که ریسک دارد. اینکه از بانک قرضه بگیری کمی ریسک است. اما اگر درست مدیریت شود، سود زیان درک شود، نتیجهی خوبی درپی دارد.»
رضا افتخاری معتقد است که جای نشستهای تخصصی درباره بیزنس و کسبوکار در جامعه ما واقعاً خالی است. او که یک نمونه موفق در کسبوکار است، میتواند الهام بخش بسیاری از افرادی باشد که به دنبال موفقیت در زندگی هستند.
رضا افتخاری یک دفتر در مریلندز دارد که برای راحتی مشتریانش است. هرکس نیاز به کمک در بیرون کشیدن وام (قرضه بانکی) داشته باشد، میتواند با او در تماس شود.

بیان دیدگاه