4–7 دقیقه

بازتولید هزاره‌ستیزی در سابمیشن ۴۳

فرایند بازتولید تبعیض قومی علیه هزاره‌ها، از مرزهای افغانستان فراتر رفته و در قالب‌های نوینی در جوامع پناهجو پذیر از جمله استرالیا نیز ظهور یافته است. یکی از مصادیق آشکار این فرایند، «سابمیشن ۴۳» ارائه‌شده به کمیته مراجع امور خارجی، دفاع و تجارت سنای استرالیاست. این سابمیشن، که در اکتبر ۲۰۲۱ توسط گروهی متشکل از دکتر سید امین، زویی سافی، نصیر شفیق، تمکین حکیم، رضا محمد، و اتل زاهد سافی (کاندیدای حاضر حزب لیبرال در حوزه انتخاباتی بروس) تدوین و ارسال شد، نمونه‌ای بارز از تداوم و بازسازی روایت‌های تبعیض‌آمیز و هزاره‌ستیز در بستر سیاسی و پناهندگی استرالیاست.

زاهد سافی در حال سخنرانی در روز عاشورا، در یکی از حسینیه‌های شهر ملبورن!

تحلیل محتوایی این سند، آشکارا نشان می‌دهد که نویسندگان آن از طریق ایجاد نگرانی‌های ساختگی، تحریف تاریخی و بهره‌برداری ابزاری از گفتمان امنیتی، در پی حذف هزاره‌ها از فرآیندهای تصمیم‌گیری، به حاشیه‌راندن آن‌ها در جامعه مهاجر استرالیا، و جلوگیری از ورود بیشتر آنان به این کشور هستند. این تلاش‌ها را می‌توان در چند محور عمده دسته‌بندی و تحلیل کرد:

۱. هزاره‌ها به مثابه تهدید امنیتی: استفاده ابزاری از گفتمان ترور

یکی از مهم‌ترین و خطرناک‌ترین جنبه‌های این سابمیشن، تلاش نویسندگان برای معرفی هزاره‌ها به عنوان یک تهدید امنیتی برای استرالیاست. آنان، در یک قیاس مغرضانه و فاقد پشتوانه، هزاره‌ها را در کنار گروه‌هایی چون فاطمیون، طالبان و القاعده قرار داده‌اند؛ گویی قربانیان اصلی تروریسم، خود عاملان آن‌اند. این در حالی است که هزاره‌ها، بر اساس گزارش‌های متعدد حقوق بشری، از قربانیان اصلی خشونت‌های طالبان و سایر گروه‌های افراطی در افغانستان بوده‌اند (دیده‌بان حقوق بشر، ۲۰۰۱).

آرشیو هزاره جنوساید

چنین برساختی نه‌تنها برخلاف واقعیت‌های میدانی و تاریخی است، بلکه تکرار همان الگوهای سرکوب در قالبی مدرن و در فضایی ظاهراً دموکراتیک و حقوق‌بنیاد است. معرفی یک قوم به عنوان «امنیت‌زدای بالقوه» در بستری چندفرهنگی همچون استرالیا، هم مصداق بارز نژادپرستی ساختاری و هم زمینه‌ساز تبعیض در سیاست‌های پذیرش پناهجو است.

۲. حذف نقش هزاره‌ها در روایت‌های قربانیان جنگ: سانسور تاریخی و نظام‌مند

در بخش دیگری از این سند، تلاش شده است با بازنویسی روایت خشونت و قربانی‌سازی، نقش هزاره‌ها به عنوان قربانیان اصلی جنایات طالبان کم‌رنگ یا حذف شود. نویسندگان سعی کرده‌اند جنگ افغانستان را صرفاً به تعارضات ایدئولوژیک تقلیل دهند و عنصر قومیت را نادیده بگیرند. این نگاه به‌ظاهر بی‌طرفانه، عملاً به نفع گروه‌های افراطی تمام می‌شود، چرا که سیاست‌های قوم‌محور آنان را از مسئولیت تاریخی مبرا جلوه می‌دهد.

در حالی که اسناد معتبر بین‌المللی بارها بر این نکته تأکید کرده‌اند که هزاره‌ها به دلیل هویت مذهبی و قومی‌شان هدف نسل‌کشی، تبعیض سازمان‌یافته، و محرومیت گسترده بوده‌اند (سازمان ملل متحد، ۲۰۱۹؛ بیکن، ۲۰۱۹). چشم‌پوشی از این واقعیت‌ها نه یک غفلت ساده، بلکه بخشی از سیاست عامدانه‌ی انکار و حذف است.

۳. مقایسه ناعادلانه وضعیت آموزشی:

یکی دیگر از مصادیق انحراف تحلیلی در این سند، مقایسه ناعادلانه وضعیت آموزشی در مناطق هزاره‌نشین با سایر مناطق افغانستان مانند پکتیکا است. نویسندگان تلاش کرده‌اند نشان دهند که هزاره‌ها در شرایط بهتری قرار دارند و این امر گواه نوعی «مزیت ناعادلانه» است.

در واقع، پیشرفت‌های آموزشی در مناطقی چون بامیان و دایکندی، نه حاصل امتیازات دولتی یا خارجی، بلکه نتیجه‌ی تلاش‌های مستمر جامعه هزاره در سرمایه‌گذاری روی آموزش بوده است. این در حالی است که مناطق شرقی به دلایل ساختاری و سیاسی، از جمله نفوذ طالبان، از توسعه بازمانده‌اند (یونسکو، ۲۰۱۷). چنین مقایسه‌هایی، نه‌تنها نادرست بلکه منجر به نادیده‌گرفتن دستاوردهای واقعی یک جامعه محروم می‌شود.

۴. تحریف تاریخ جنگ داخلی: هزاره‌سازی از جنایت

در بخشی دیگر از این سند، به‌نحوی گزینشی و تحریف‌شده به نقش رهبران سیاسی هزاره در جنگ‌های داخلی افغانستان پرداخته شده است. شخصیت‌هایی مجاهدین را به عنوان جنایتکاران جنگی معرفی نموده و در معرفی آنها بسیار گزینشی عمل نموده است. مثلاً سیاف را از پغمان معرفی کرده و هیچ اشاره‌ به قوم او نکرده است. همچنین؛ گلبدین حکمتیار و مسعود را. اما در معرفی عبدالعلی مزاری و محمد محقق به هزاره‌ بودن آنها اشاره کرده است. همچنین؛ با استناد ناقص و اغراق‌آمیز به گزارش دیده‌بان حقوق بشر، جنایاتی مانند بریدن سینه زنان، کوبیدن میخ به سر مردم و تماشای زایمان زنان باردار اشاره شده است. این در حالی است که نه تنها چنین جنایاتی در منابع معتبر چون دیده‌بان حقوق بشر به این شکل گزارش نشده، بلکه بسیاری از این روایات محصول جنگ روانی دستگاه‌های ضد‌هزاره در همان دوره بوده است. هدف از این نوع روایت‌سازی، پاک‌سازی ذهنی مخاطب از حقانیت مقاومت تاریخی هزاره‌هاست و ساخت چهره‌ای اهریمنی از آن‌ها برای ایجاد اجماع اجتماعی علیه‌شان در خارج از افغانستان.

۵. مخالفت با حضور هزاره‌ها در پنل مشورتی: به حاشیه‌ راندن هزاره‌ها از ساختار تصمیم‌گیری

سابمیشن ۴۳ همچنین مخالفت خود را با ترکیب قومیتی پنل مشورتی اسکان مجدد افغان‌ها در استرالیا اعلام می‌کند. نویسندگان به‌طور خاص از حضور چند چهره هزاره در این پنل انتقاد کرده و خواستار حذف آن شده‌اند. آن‌ها این حضور را نشانه‌ی نبود «تنوع قومی» دانسته‌اند، در حالی‌که همین چند نماینده، تنها بازتابی حداقلی از جمعیت مهاجر هزاره در استرالیاست.

نویسندگان سعی دارند حذف مشارکت هزاره‌ها را تحت لوای «توازن قومی» مشروع جلوه دهند؛ در حالی‌که در عمل، حتی تحمل حضور معدود هزاره‌ها را در یک ساختار مشورتی ندارند. چنین موضع‌گیری‌هایی نشان می‌دهد که مسئله آنان، نه عدالت قومی، بلکه تداوم همان رویکرد حذف و حاشیه‌رانی است که در تاریخ افغانستان مسبوق به سابقه است. هزاره‌ها، به عنوان یکی از مظلوم‌ترین اقوام افغانستان، تاریخ پر از رنج و تبعیض را با خود حمل می‌کنند. از قتل‌عام‌های دوران عبدالرحمان خان تا نسل‌کشی‌های طالبان، این قوم همواره آماج خشونت‌های سازمان‌یافته بوده است. سابمیشن ۴۳، تلاش جدیدی است برای انتقال و بازتولید همین تعصبات به بستر دموکراتیک و چندفرهنگی استرالیا.

این سند، آشکارا بر اساس منافع قومی خاصی تدوین شده و نه تنها فاقد بی‌طرفی است، بلکه تهدیدی جدی برای انسجام اجتماعی و حقوق بشر در استرالیاست.


منابع:
دیده‌بان حقوق بشر. (۲۰۰۱). افغانستان: نسل‌کشی در مزار شریف. https://www.hrw.org
بیکن، ا. (۲۰۱۹). هزاره‌ها در افغانستان: هویت فرهنگی و سیاست. لندن: راتلج.
حسین، م. (۲۰۲۰). آموزش و اقلیت‌های قومی در افغانستان. نشریه مطالعات آسیایی، ۴۵(۳)، صص ۱۲۳-۱۳۵.
یونسکو. (۲۰۱۷). آموزش در مناطق جنگی: گزارش ویژه. پاریس: یونسکو.
سازمان ملل متحد. (۲۰۱۹). گزارش ویژه در مورد گروه‌های اقلیت افغانستان. https://www.un.org

بیان دیدگاه


آخرین نوشته‌ها