زاهد صافی، مهاجری از افغانستان که از کودکی در پاکستان و سپس فنلاند بزرگ شد، امروز خود را در عرصه سیاست استرالیا بهعنوان نامزد حزب لیبرال معرفی کرده است. اما آنچه توجه جامعه هزاره را بهشدت جلب کرده، نه تنها سوابق او، بلکه مواضع آشکار ضد هزارهاش است. صافی یکی از نویسندگان گزارش جنجالی به پارلمان استرالیاست که در آن، خشونت و تبعیض تاریخی علیه هزارهها در افغانستان بهکلی انکار شده و جامعه هزاره دروغگو و تهدید تلقی شده بود.

این رفتار، نوعی حمله مستقیم به هویت، تاریخ و رنجهای نسلی از مردمی است که هنوز هم زخمهای نسلکشی و تبعیض را با خود حمل میکنند. با این حال، تعجببرانگیزتر از خود صافی، واکنش انجمنهای هزاره در استرالیاست که با وجود چنین سابقهای، تا این لحظه سکوت اختیار کردهاند؛ سکوتی که پرسشهای زیادی را در ذهنها ایجاد کرده است.
چرا نهادهایی که خود را نماینده جامعه هزاره معرفی میکنند، در برابر چنین مسأله مهمی خاموش ماندهاند؟ این سکوت را نمیتوان صرفاً به بیاطلاعی یا بیبرنامگی نسبت داد. مسألهای به این اندازه مهم که با حیثیت جمعی و هویت یک ملت گره خورده، بیتردید نیازمند موضعگیری شفاف و مسئولانه است.
انجمنهایی که با تکیه بر هویت جامعه هزاره در استرالیا ثبت شدهاند، وظیفه دارند در بزنگاههای سیاسی از منافع و حقوق جامعه خود دفاع کنند. اما اکنون بهنظر میرسد برخی از این نهادها یا دچار محافظهکاری شدهاند، یا از مسئولیت اجتماعی خود غافل ماندهاند. این نهادها نمیتوانند فقط به برگزاری مراسم فرهنگی و گرفتن بودجه اکتفا کنند و در برابر تهدیدهای سیاسی، خود را کنار بکشند.
واقعیت این است که جامعه هزاره در استرالیا، جامعهای جوان، پویا، تحصیلکرده و آگاه است. اما اگر نهادهای نماینده این جامعه نتوانند در لحظات مهم و حساس، صدای مردم خود باشند، اعتماد عمومی را از دست خواهند داد. وقتی کسی مانند زاهد صافی، با سابقهای روشن از انکار رنجهای این مردم، میخواهد با یک چرخش تاکتیکی از همان جامعه رأی بگیرد، حداقل انتظار آن است که نهادهای اجتماعی و فرهنگی ما روشنگری کنند و مردم را آگاه سازند.
برخی افراد مستقل در رسانهها یا شبکههای اجتماعی، با شجاعت از این خطر سخن گفتهاند، اما سکوت نهادهای رسمی میتواند این تصور را ایجاد کند که جامعه هزاره در برابر توهین و تحقیر، بیتفاوت است. این تصور، هم به زیان خود جامعه خواهد بود و هم موقعیت آن را در ساختار سیاسی استرالیا تضعیف خواهد کرد.
در نهایت، این انتخابات فقط یک رقابت سیاسی نیست. یک آزمون است؛ هم برای زاهد صافی که باید پاسخگوی گذشتهاش باشد، و هم برای انجمنهای هزاره که باید نشان دهند واقعاً نماینده مردماند، نه فقط تابلویی بر در یک دفتر. اگر امروز خاموش بمانند، فردا چه خواهند گفت وقتی تصمیمها بدون حضور و صدای آنها گرفته شود؟ وقت آن است که این سکوت شکسته شود.

بیان دیدگاه