با شدت گرفتن اخراج مهاجران افغانستانی از پاکستان، دولت طالبان با شتاب‌زدگی قابل‌تأملی پروژه‌های شهرک‌سازی را برای اسکان این مهاجران در شمال و شمال‌شرق افغانستان آغاز کرده است. مولوی عبدالسلام حنفی، معاون اداری نخست‌وزیر طالبان، اخیراً با سفر به استان فاریاب، شهرکی برای اسکان بیش از ۲۶ هزار مهاجر بازگشتی را افتتاح کرد؛ اقدامی که هرچند در ظاهر پاسخی بشردوستانه به بحران مهاجرت تلقی می‌شود، اما در بستر سیاسی-اجتماعی افغانستان معنایی بسیار پیچیده‌تر دارد.

سابقه تاریخی «نقل مکان» برنامه‌ریزی‌شده جمعیت از جنوب به شمال افغانستان به دوران سلطنت امان‌الله خان و تصویب «نظامنامه ناقلین» بازمی‌گردد؛ طرحی که هدف آن یک‌دست‌سازی قومی مناطق شمالی و تضعیف اقوام غیردولت‌محور همچون ازبک‌ها، تاجیک‌ها و ترکمن‌ها بود. اکنون، با بازگشت طالبان به قدرت، این سیاست تاریخی بار دیگر از دل گذشته بیرون کشیده شده و با شدت و گستردگی بیشتر در حال اجراست. مهاجرانی که عمدتاً پشتون‌تبار و فاقد پیشینه سکونت در شمال‌اند، در زمین‌هایی اسکان داده می‌شوند که یا به مردم بومی تعلق داشته یا در اختیار آنان بوده است. گزارش‌های میدانی نیز از تخلیه اجباری برخی روستاها و واگذاری آن‌ها به مهاجران حکایت دارد.

این تحولات، به‌ویژه در استان‌هایی چون فاریاب، جوزجان و بلخ، با واکنش و نگرانی گسترده فعالان سیاسی و مدنی روبه‌رو شده است. جنرال عبدالملک، رهبر حزب آزادی افغانستان، از جمله چهره‌هایی است که این سیاست را «تحمیلی» و عامل تحریک تنش‌های قومی دانسته و خواهان مداخله جامعه جهانی شده است. او هشدار داده که چنین اقدامات تاریخی همواره به خشونت، مهاجرت اجباری و مقاومت منتهی شده و هیچ‌گاه به ثبات منجر نشده‌اند.

پرسشی که اکنون مطرح می‌شود این است که آیا این شهرک‌سازی‌ها صرفاً راهکاری برای اسکان مهاجران بازگشته‌اند، یا ابزاری در خدمت سیاستی هدفمند برای تغییر بافت جمعیتی مناطق حساس شمال افغانستان؟ شواهد موجود، از جمله تمرکز این پروژه‌ها در مناطق غیربومی پشتون‌ها، مخالفت ساکنان محلی، و استفاده از احکام دادگاه‌های طالبان برای تخلیه اراضی، نشان می‌دهد که این طرح‌ها فراتر از یک پروژه عمرانی صرف‌اند. این یک حرکت سیاسی با پیامدهای عمیق قومی، اجتماعی و امنیتی است.

همزمان، سکوت یا نارضایتی پنهان اعضای غیرپشتون طالبان و ساختار یک‌دست و متمرکز قدرت در این گروه، حکایت از آن دارد که این تصمیمات نه‌تنها از بالا تحمیل می‌شوند، بلکه فرصتی برای اقوام بومی به‌منظور ابراز مخالفت یا چانه‌زنی نیز باقی نگذاشته‌اند.

در نهایت، شهرک‌سازی گسترده در شمال افغانستان، آن‌هم در این مقطع بحرانی، نه تنها چشم‌انداز ثبات را به خطر می‌اندازد بلکه زخم‌های عمیق قومی و تاریخی را بار دیگر تازه می‌کند. اگر این روند با نظارت ملی و بین‌المللی متوقف یا تعدیل نشود، می‌تواند زمینۀ بروز موج تازه‌ای از نارضایتی، مهاجرت داخلی و کوج اجباری و حتی تقابل قومی در آینده‌ای نه‌چندان دور را فراهم سازد.

بیان دیدگاه


آخرین نوشته‌ها