در روزگاری که افغانستان زیر سلطهی حکومت طالبان نفس میکشد، سفر یک تیم فوتبال متشکل از مهاجران افغانستانی ساکن استرالیا به کابل، نه یک رخداد ساده ورزشی، بلکه پدیدهای عمیقاً سیاسی و پرسشبرانگیز است. جوانانی که امروز با لباس تیم ورزشی در خاک کشوری قدم میزنند که پدرانشان را روزی بهخاطر نجات جانشان از آن رانده بود، اکنون مهمان همان گروهی شدهاند که مسبب آن رنجها بوده است. چگونه ممکن است فرزندان قربانیان، چنین بیتفاوت به گذشتهی تلخ، زیر سایهی طالبان در کابل حضور یابند، بیآنکه این سفر را از منظر سیاسی و اخلاقی به چالش بکشند؟

تجربهی تاریخی اقوامی چون هزاره، تاجیک و ازبک در افغانستان، با خاطرهای از تبعیض، سرکوب و خشونت عجین است. بسیاری از خانوادههای همین بازیکنان، در دوران سیاه طالبان دهه ۹۰ میلادی، بهخاطر همین فشارهای قومی و مذهبی ناگزیر آواره وطن شده و به گوشهوکنار جهان پناه بردهاند. استرالیا، برای این مهاجرین، به خانهای امن بدل شد؛ اما خاطرهی زخمخوردهی پدران و مادرانشان از افغانستان، هرگز پاک و فراموش نشده است. با این حال، اکنون که همان گروه طالبانی دوباره بر مسند قدرت نشسته و افغانستان را به زندانی بسته از ترس و سکوت بدل کرده، سفر این بازیکنان معنایی فراتر از یک رقابت ورزشی یافته و سوال بر انگیز است.
طالبان، با سرکوب سیستماتیک آزادیهای مدنی، ممنوعیت تحصیل برای دختران، پاکسازی قومی، سانسور فرهنگی و تحمیل پوشش اجباری، تلاش میکند چهرهای ایدئولوژیک و منحرف از جامعه افغانستان بسازد. در چنین بستری، حضور جوانانی از نسل مهاجر در کابل، نهتنها یک سفر بیطرف ورزشی نیست، بلکه ناخواسته به خدمت پروژه تبلیغاتی این گروه درمیآید. اینگونه حضورها، اگر بدون موضعگیری روشن علیه سرکوبها صورت گیرد، تبدیل به ابزار مشروعیتبخشی برای طالبان میشوند؛ گویی که وضعیت در افغانستان عادیسازی شده و مردم از بازگشت طالبان آسیبی ندیدهاند.

سازمانهای حقوق بشری، بارها نسبت به کوچ اجباری اقوام، غصب زمینها، قتلهای هدفمند و حذف تدریجی اقلیتها هشدار دادهاند. در چنین شرایطی، سفر ورزشی بدون اعلام همبستگی با مردم تحت ستم، تنها موجب تحریف واقعیتها و پنهانکردن زخمهای جاری افغانستان میشود. مسئولیت اخلاقی و تاریخی نسل مهاجر، ایجاب میکند که آنان در قامت صدای بیصدایان ظاهر شوند، نه در قالب چهرههایی خنثی که در زمین دشمن بازی میکنند.
حکومت طالبان، با نگرشی تکبعدی و واپسگرا، نهتنها تهدیدی برای آینده افغانستان، بلکه لکهای تاریک بر وجدان بشری است. در این میان، هنرمندان، ورزشکاران و نخبگان مهاجر، باید مرز بین بیطرفی و بیتفاوتی را بشناسند. تاریخ، سکوت در برابر ظلم را فراموش نمیکند. حضور در کابل، بدون روایت درد، فقط قاب عکسی است از فراموشی؛ فراموشی آنچه بر پدران رفته، و آنچه بر مردم امروز میرود.

بیان دیدگاه