داکتر سروری، از بنیان‌گذاران «خانهٔ فرهنگ هزاره» در سیدنی، به نمایندگی از این نهاد فرهنگی با خوش‌ آمد گویی صمیمانه و ابراز سپاس از حضور گرم حاضران و مهمانان، شرکت گستردهٔ آنان را نشانه‌ای روشن از همبستگی اجتماعی، تعهد اخلاقی و احساس مسئولیت جمعی می‌داند. وی به‌گونه‌ای ویژه از مردم استرالیا برای استقبال شایسته و احترام‌آمیز از داکتر سیما سمر قدردانی می‌کند؛ استقبالی که بازتاب‌ دهندهٔ سطح بالای آگاهی، فرهنگ قدرشناسی و درک عمیق جامعه از جایگاه والای شخصیت‌های خدمت‌گزار است. به باور او، این تجلیل نه‌تنها ادای احترام به یک چهرهٔ برجستهٔ علمی و اجتماعی است، بلکه بزرگداشتی است از انسانی که سراسر عمر پربارش را وقف دانش، مهرورزی، دفاع از کرامت انسانی و ارتقای آگاهی و عدالت اجتماعی کرده است.

داکتر سیما سمر با روشنایی دانش، جهل و تاریکی را به چالش کشید و نسلی آگاه را برای تحولی بزرگ و آینده‌ای روشن آماده ساخت؛ نسلی که امروز با قدردانی شایسته از او استقبال می‌کند و همچنان تشنهٔ مهر، دانایی و انسانیت اوست.

امشب، انجمن خانهٔ فرهنگی هزاره با افتخار این ضیافت را به نام بانویی برگزار کرده است که نامش با خدمت، انسانیت و دانش گره خورده است؛

عمهٔ گرانقدر ما، داکتر سیما سمر—خوش آمدید.

داکتر سیما سال‌ها در سنگر تعلیم و صحت، برای بیداری نسل‌ها تلاش کرده‌اند؛ تلاش‌هایی که مسیر خدمت، آگاهی و امید را روشن ساخته است. حضور ایشان یادآور این حقیقت است که حتی در دل تاریکی‌ها نیز می‌توان چراغ امید را روشن نگه داشت.

سیما سمر و بابه مزاری؛

دو چهره، دو مسیر، اما با یک درد مشترک.

سیما سمر، پابه‌پای مردان، بار سنگین تاریخ را بر دوش کشید؛ صدای آرامِ رنجی پنهان بود—رنجی که سال‌ها در سکوت تحمل شد، اما امروز پیام‌آور امید، ایستادگی و مسئولیت‌پذیری است.

افغانستان امروز، با همهٔ ویرانی‌ها و تاریکی‌هایش، همچنان در انتظار کسانی است که یا چون سمر، آرام اما پیوسته مرهم بگذارند، یا چون مزاری، بلند و بی‌پروا از حق، عدالت و کرامت انسان سخن بگویند.

امشب، ما اینجا گرد آمده‌ایم تا هر دو مسیر را یاد کنیم و از هر دو الهام بگیریم؛ تا بیاموزیم که سکوتِ مسئولانه و ایستادگیِ شجاعانه، هر دو ستون‌های آینده‌ای روشن برای ملت ما هستند.

امروز در برابر واقعیتی تلخ ایستاده‌ایم: وطنی که از آن رانده شدیم، مردمی که حقوق‌شان نادیده گرفته شد و نسلی که فرصت رشد از او گرفته شد.

اما پرسش اصلی این است: چه باید کرد تا مسیر فردای ما روشن شود و تاریخ دوباره تکرار نگردد؟ نقش نخبگان چیست و مسئولیت ما کدام است؟

اگر نخبگان و مردم واقعاً می‌خواهند برای سرنوشت این ملت کاری انجام دهند، باید از وقت، امکانات و حتی آسایش خود بگذرند. با شعار، هیچ ملتی نجات نیافته است. آدم‌های «مهم» بسیارند، اما آدم‌های مفید اندک. بسیاری نام و صدا دارند، اما اثر ندارند؛ و در مقابل، بسیاری بی‌نام و بی‌ادعا، ستون‌های واقعی یک جامعه‌اند.

اگر امروز کاری نکنیم، ده سال بعد تنها نامی خواهد ماند و مراسمی بی‌روح؛ نه همدلی، نه تعهد، نه درد مشترک و نه مسئولیت. زیرا کسی نخواهد ماند که بار درد دیگری را به دوش بکشد.

اگر قرار است برای این ملت کاری انجام دهیم، باید از همین نسل آغاز کنیم؛ از همین امروز، تا راهی برای فردا باقی بماند. تا نسل بعد بداند کسانی پیش از آن‌ها ایستادند، دست روی دست نگذاشتند و مسئولیت پذیرفتند.

ما باور داریم که تغییر باید از نسل فعلی آغاز شود؛ نسلی که خسته است، اما هنوز زنده است؛ خسته است، اما هنوز ایستاده است؛ نسلی که اگر به آن اعتماد شود، می‌تواند بسازد.

امروز هنوز می‌توان انتخاب کرد؛ می‌توان ایستاد و می‌توان مسئولیت گرفت، حتی اگر سهم ما کوچک باشد.

بیایید از خودمان شروع کنیم؛ از دست گرفتن دست یکدیگر، از ساختن اعتماد و از فکر کردن به «ما»، نه فقط «من».

بیایید با هم این نقشهٔ راه را بسازیم؛ نسلی که بلد است با هم کار کند—شما هستید؛ درد یکدیگر را بفهمد—شما هستید؛ و برای منافع جمعی بایستد—شما هستید.

اگر امروز قدم برداریم، فردا راه هست.

اگر امروز بسازیم، نسل بعد ادامه می‌دهد.

ما می‌توانیم در هر زمان و هر مکان به هم وصل شویم، تجربه‌ها را شریک کنیم و بفهمیم چرا سقوط کردیم و چگونه باید برخیزیم.

این مسیر، مسیر نخبگان صادق، دلسوز و وطن‌دوست است؛ نخبگانی که درد مردم را می‌فهمند، در برابر سختی‌ها تسلیم نمی‌شوند و قلب‌شان برای عزت جامعه می‌تپد.

اما نباید فراموش کنیم: اگر دغدغهٔ معیشت بر دوش نخبگان سنگینی کند، توان برنامه‌ریزی و ساختن آینده را از دست می‌دهند. پس بیایید بار از دوش نخبگان برداریم، نه باری بر آن بیفزاییم، و مسئولیت حمایت از نخبگان و جوانان مستعد را بر عهده بگیریم.

برادران و خواهران عزیز،

اگر می‌خواهیم فردای بهتری داشته باشیم، باید بدانیم که آبادانی هر کشور بر سه ستون استوار است:

۱. فکر — نخبگان، مدیریت و اندیشه

۲. سرمایه — اقتصاد و توان مالی

۳. جامعه — مردم، فرهنگ و ارادهٔ جمعی

و خوشبختانه، هر سه ستون در جامعهٔ هزاره و شیعه وجود دارد. ما نخبگانی داریم که در دشوارترین شرایط چراغ راه بوده‌اند، سرمایه‌گذارانی داریم که تجربهٔ اقتصادی اندوخته‌اند و مهم‌تر از همه، مردمی آگاه، متحد و زحمت‌کش داریم.

اگر فکر نخبگان، توان سرمایه‌گذاران و ارادهٔ مردم کنار هم قرار گیرد، هیچ قدرتی نمی‌تواند مانع پیشرفت ما شود. وقتی عقل، سرمایه و مردم در یک صف بایستند، معجزه رخ می‌دهد؛ و این معجزه می‌تواند از همین جامعه و همین نسل آغاز شود.

در این مسیر، یاد مرد بزرگی را گرامی می‌داریم: بابه مزاری؛ که برای عدالت، رفع تبعیض و عزت مردم ایستاد و جان داد. امروز، ما وارث آرزوهای او هستیم.

برادران و خواهران عزیز،

سخنم را با پیامی روشن به پایان می‌برم:

ما دیگر حق نداریم خاموش بمانیم. حق نداریم منتظر باشیم تا دیگران برای ما آینده بسازند. هیچ‌کس نخواهد ساخت؛ این ما هستیم که باید برخیزیم، متحد شویم و تاریخ را از نو بنویسیم.

امروز ما در یک دو‌راهی تاریخی ایستاده‌ایم:

یا ادامهٔ چرخهٔ درد، حذف، کوچ اجباری و خاموش‌شدن نخبگان؛

یا راه عزت، عدالت، برابری و سازندگی—راهی که بابه مزاری و دیگر نخبگان برای آن ایستادند.

پرسش این است: کدام راه را انتخاب می‌کنیم؟

آینده، در تصمیم امروز ما شکل می‌گیرد. بیایید راه دوم را انتخاب کنیم؛ راهی دشوار، اما باعزت؛ راهی طولانی، اما با پایانی روشن.

اگر امروز متحد شویم، اگر امروز تصمیم بگیریم و اگر امروز ایمان داشته باشیم، هیچ قدرتی توان شکست دادن ما را نخواهد داشت.

از همین لحظه تعهد کنیم که دیگر تماشاگر تاریخ نباشیم، بلکه سازندهٔ تاریخ باشیم.

تا زمانی که دل‌های ما با هم می‌تپد، هیچ دستی نمی‌تواند مردم ما را بشکند.

خداوند یار و نگهدار همهٔ شما باشد.

با هم، آینده را می‌سازیم.

درود بر همهٔ شما—سرفراز و موفق باشید.

بیان دیدگاه


آخرین نوشته‌ها